پيام
+
سرماخورده بودم راه تنفسيم نفس نمياورد وقتي رفتم پينيسيلين بزنم يک خانمي اومده بود آمپول بزنه براي استرسش سرطان خون داشت جون جون بود کسي رو جز شوهرش نداشت غم عالم از عصر رو دلمه
پارسي نامه
94/11/29
رقيه کنيز بي بي زهرا
پينيسيلين ايندفعم نه درد داشت نه ترس مشکلاتمم برام کم اهميت شدن با اينکه زيادن و مهم اون خانم حجاب درستي هم نداشت من ميترسم نکنه عاقبت به شر بشه ميترسم براي اون دنياش براي اون دنياي خودمم ميترسم با اينکه نماز اول وقت و دعا و خدمت به پدر و مادر پيرمم دارم توبه کردم و از گناه بيزار و دوستار الله و آقا امام زمان و پيامبرم و ذريه پاکش و دوستارانشان
عقيل صالح
...