پيام

رقيه کنيز بي بي زهرا
92/2/11

+ دوباره عاشق شده ام گويي اما اينبار عاشق آفتاب آفتاب را از من دور نگه داشته اند شايد گرمايش مرا نسوزاند گرمايش به گونه ايست که انگار بهاريست همه جا پر از شکوفه است و من در باغ عشقمان تنها قدم ميزنم و اما تنها نيستم خدا با من است و امام زمان هم هست و من چون خوبان را دارم هيچ غم ندارم و تنها نيستم...

.: ام فاطمه :. 101/2/13

تنها که نيستم کاري به کار تو هم ندارم چون خدا را دارم توکل دارم که خدايي هست که مشکلات مرا ميداند او حکيم و مهربان و صبور است و من به اصرار چيزهايي ميخواهم و او نميدهد چونان که تفلي سرماخورده يا آنفولانزا از مادرش بستني بخواهد

تنها که نيستم خدا که هست فهميده ام که رنگ خدا چقدر زيباست فهميده ام که ميتوانم گاهي با خدايم صحبت کنم و هاي هاي گريه کنم فهميده ام که ميتوانم در مهدي بلاگم بنويسم بي آنکه اميدي به نظر يا خواندن کس ديگري جز خود آقا در دلم باشد فهميده ام ميتوان عاشق بود و بي قرار و عشق واقعي را فهميده ام

عشق واقعي همان خداست خدايا به من بشناسان خودت را که اگر به من نشناساني خودت را نخواهم شناخت رسولت را ...خدايا به من بشناسان رسولت را... که اگر به من نشناساني رسولت را نخواهم شناخت حجتت را ...خدايا به من بشناسان حجتت را که اگر به من نشناساني حجتت را گمراه شوم از دين خود (دعاي معرفت امام زمان در زمان غيبت توي مفاتيح الجنان )

فهميده ام ميتوان عشق زميني داشت و طوري به آسمان پيوندش زد که به خدا برسي ميشود عاشق بود و دور از عشق ميتوان بدون خودخواهي کسي را دوست داشت...

خوبان آفتابي هستند که در زمين راه مي روند و مهرشان تابان است...!متن تون زيبا بود